بردیا شازده در پایان 14 ماهگی
عشقه مامان و بابا ماهش هم تموم شد هوراااااااااااا
عزیزم چند روزی بود مریض بودی سرفه می کردی و رفتیم پیش دکترت آقای دکتر نریمان گفت حساسیت و یه خورده هم سینوزیت هات عفونت کرده و دارو داد بهت و و خیلی سفارش کرد که مواظبت باشم چون گفت پسر شما از اون شیطون هاست و خیلی هم باهوشه و شما بهش می گی جیزززززه دست نزن به گاز پیش خودش می گه نه همچین جیزززز هم نبود که می گن واییی مرده بودم از خنده انگار دکتر نریمان یه دوربین گذاشته تو خونه ما و کارهای تورو دیده همرو می گفت توام با اخم نگاش می کردی و دکتر گفت بردیا پیش خودش می گه این دکتره داره همه پته های من و می ریزه رو آب .....
5شنبه 25 آبان هم همکارهای سابق مامان اومدن خونمون البته شما رو مامان بابایی برد خونشون چون اینقدر راه می ری تو خونه و اسباب بازی هاتو میاری بیرون از اتاقت و خونه رو شلوغ می کنی ....
خیلی خوش گذشت راستی خاله راضیه هم نی نی داره تیر 1392 به دنیا میاد
از کارهای جنابعالی بگم خیلی از چیزهارو که بهت می گیم برامون میاری و خودت میوه و بیسکوییت می خوری آب بخوای می گی شیر بخوای می گی در خونه رو نشون می دی می گی د د تازگی ها هم می تند تند راه می ری مثه دویدن موهاتو شونه می کنی وای الهی قربونت برم عاشقتم
اینم چند تا عکی از پایان 14 ماهگیت