بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

برای پسرم بردیا

کارهای 13 ماهگی

1391/8/9 1:32
نویسنده : مامانه بردیا
175 بازدید
اشتراک گذاری

                بردیا عسل مامان و بابا 28 مهر روز تولد خاله مهتاب منو عشقمماهگیت تموم شد و شما هر روز باهوش تر زرنگ تر بامزه تر آقا تر و و و و می شی (بزنم به تخته چشم نخوری ) قدت : 76 و وزنت 500/10

ماشالا پسرم برای خودت یلی شده ای جونم مامان بهاره قربونت بره نمی دونی از صبح که پا می شی چقدر تو خونه راه می ری اگه دیر بجنبم با در حیاط و باز کردی یا داری از یه جا می کشی بالا واییییییییییی نمی دونی من و چقدر دنبال خودت می کشونی اجازه یه چایی خوردن بهم نمی دی فندک گاز دیگه داره خراب می شه اینقدر می زنی تازه وقتی بهت می گم کنترل تی وی و بده بدو بدو می ری و برام میاریش یا مثه پتو ، کفش ، پستونک ، قاشق ، توپ ، ماشین همه اینارو وقتی می گم زود برام میاریشون یه کار جالب دیگه وقتی داری بیسکوییت یا نون یا هر چیز دیگه که می خوری حتما باید به منم بدی با اون دستهای کوچولوت ای خدا یعنی همه این لحظات خوش که با تو دارم یه روزی که پیر شدم می خواد یادم بره انشالا وقتی اینارو خوندم یادم بیاد و و قتی بزرگ شدی و این دل نوشته هارو خوندی بفهمی که ما چقدر تورو دوست داریم و تو چقدر برای ما شیرینی و به زندگی ما چه آرامشی دادی .

دیشب بین من و بابایی خوابیدی برای اولین بار آخه از تخت یا نمی دونم خواب دیده بودی بالاخره از یه چیزی می ترسیدی بابایی هم تورو آورد پیش خودمون خوابیدی.

هر شب بابایی خیلی دبر میاد و وقتی میاد دوست داره شیر آخر شبت و خودش بده و تورو بخوابونه آخه خیلی از صبح دلش برات تنگ می شه توام به جای خواب دوست داری باهات بازی کنه بیچاره بابایی تا ساعت 1 باهات بازی می کنه و بعد می خوابونتت و خودش هم 7صبح پا می شه (خدایی ببین چه بابایی داری بهترین بابای دنیاست)

عاشق خوردن این چیزهایی هستی که می بینی

اول از همه

راستی هوا داره کم کم سرد می شه

                                        

          

اینم یه چندتا عکس از 13 ماهگیت

      

       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)