جیگر مامان
پسر عزیزم روز به روز هوشیارتر و بزرگتر می شی خیلی خوب به دور و برت دقت می کنی وقتی من از اتاق به اتاق دیگه می رم من و دنبال می کنی و اگه یه مقدار غیبتم طولانی بشه می زنی زیر گریه وقتی بابایی از سر کار میاد خونه کلی ذوق می کنی و شروع می کنی به خندیدن و حرف زدن تازگی چند بار پشت سر هم می گی د د د د د د الهی قربونت برم که اینقدر باهوشی یه اسباب بازی تو که شکل پا می مونه از همه بیشتر دوست داری وقتی چند تا اسباب بازی می گیرم جلوت فقط اونو بر میداری چند روز پیشها هم بهت ماهی دادم و سردیت کرد و اسهال شدی اینقدر اون رو لباس شستم که نگو واییییی از دست تو بردیا جونم اینقدر من و بابایی دوستت داریم که نمی دونیم تا الان بدون تو چه جوری زندگی می کردیم
چند روز پیش هم یعنی 24/1/91 رفتیم جشن دندونی آروشا خانم تقریبا همه دوستات بودن خیلی خوش گذشت قربونت برم انشالا زودتر بزرگ می شی و با همشون بازی می کنی