اولین عیدت مبارک عزیزم
بالاخره زمستون رفت و سال 90 تموم شد سالی که خداوند مهربون تورو بهم داد ازش ممنونم و خدارو صد هزار مرتبه شکر که تو صحیح و سالم و شیطونی............
عیدت مبارک پسر قشنگم
اولین روز رفتیم خونه مامان مینو همه دخترخاله و دختر دائی هاتو خاله هات و دائی هات و شوهرخاله هاو زندائیت اونجا بودن از در که وارد شدی همه جیق زدن و اومدن سمتت البته کلا هر جا می ریم همیه اوضاع اصلا کسی حتی سلام و من و بابایی رو جواب نمی ده خلاصه اون روز اولین عیددیدنیت بودو کلی عیدی گرفتی . مامان بابای بابایی رفتن مسافرت و نبودن ولی رفتیم بعدش خونه بابایزرگ بابایی و ... دیروز هم رفتیم خونه دختر عمه بابایی که نی نیش آقا آرین تازه به دنیا اومده روز اول عید . عزیز دلم انشالا 120 تا نوروز و بهار زندگیت رو ببینی و همیشه خوشحال و سربلند باشی من و بابایی که خیلی دوستت داریم آهان راستی روز اول عید نصفه شب چند بار تکرار کردی .... ما ما ..... ما ما و دیگه تا الان نگفتی وای من که خودمو می زدم بابایی هم تورو فشار می داد ههههههه بعدش گریتو در آوردیم