روز چهاردهم
امروز 10 مهر یعنی چهارده روزگیت بردیا جان . من و شما و بابایی مامان طاطا و مامان مینو و خاله مهناز رفتیم شمارو ختنه کردیم نمی دونی چیکار کردی بیمارستان و گذاشتی رو سرت خیلی گریه کردی منم پابه پای تو گریه می کردم دیگه صدات تغیر کرده بود نمی دونی چقدر برام سخت بود صدای گریهاتو می شنیدم و نمی تونستم کاری بکنم ولی خب دیگه راحت شدی و کاری بود که باید می کردیم و مسلمون مسلمون شدی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی