بردیا عسلی چندتا کلمه می گه
پسر خوشگل و نازم چندتا کلمه حرف می زنی به غیر از مامان و بابا و د د و آبه می گی - چایی لاک نارنگی سگ دایی الو قند - الهی مامان فربونت بره که ماشالا به این هوشت کلمه های دیگه رو هم که بهت می گم شاید نتونی بگی و صداشو در میاری نمی دونی چقدر خواستنی هستی هر کسی که 1روز نبینتت دیونه می شه اگه برم خونه مامان مینو ، مامان طاطا صداش در میاد اگه بریم خونه مامات طاطا صدای مامان مینو و بقیه در میاد وای نمی دونم چی کار کنم یا هر روز این ور و اون وریم یا میان خونمون مامان بابایی که چون نزدیکتره بهمون تقربا یه روز در میون میاد گاهی وقتها هم با عمه نیکات میاد و با کلی خوراکی تینا که تقریبا هرروز باید ببینتت مامان مینو و خاله هام تقریبا چند روز یکبار همه تا به من زنگ می زنن می گم بردیا بردیا ما بردیا می خوایم خدایا نمی دونم باید چی کار کنم
شب یلدا و کریستمس نزدیکه البته 1 هفته 10 روزی مونده ولی با دوستهای گلت و ماماناشون زودتر برای شما گلهای بهشت شب یلدا گرفتیم خیلی خوش گذشت و شما خیلی آتیش سوزوندی ای پشل بلا تو خیابونمون هم بابا نوئل اومده... به همه کوچولوهای خوشگل و ناز مثه تو شکلات می ده