بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

برای پسرم بردیا

عزیز دردونه

1392/6/11 2:21
نویسنده : مامانه بردیا
319 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم یه چند روزه که خیلی خوب حرف می زنی و جمله های کوتاه می گی توی فیلم هایی که ازت می گیرم کلی حرف زدی قربونت برم هر جوری که می شه منظورت و می فهمونی ..........

امشب مامان مینو خونه ما خوابیده آخه بابایی رفته پیش دایی علی , داشتیم من و مامان مینو با هم حرف می زدیم که یهو مامان مینو گفت بردیا رو نگاه کن ..... تلفن رو برداشته بودی و می گفتی : بابا ایــــــــا مام مووو و مامانی اینجاست دقیقا جمله ای که گفتی وایییییی جیگرتو  آخه دل من و همه رو بردی .

شام خونه مامان طاطا بودیم بابا منصور می گفت به بردیا نباید هیچی بگین دعواش کنید من ببینم ناراحت می شم از دستتون ....

منم گفتم آخه بردیا باید تربیت بشه اونم گفت من نمی دونم تا چند وقت دیگه که کاملا حرف زد بهش می گم بیاد خبر بده اگه دعواش کنید. متفکرسوالتعجب

 

نمی دونم چی بگم بردیا جوونم من با این مادر بزرگ و پدربزرگ هات باید چیکار کنم فکر نکنم بزارن من به شما خدای نکرده یه وقت زبونم لال بگم بالای چشمتون ابووووی به قول خودت که به ابرو می گی ابوووو خندهماچ

 

پسرم من و ببخش برات کم می نویسم دوباره درگیر کارهای تولدت هستم و مثل همیشه یه تم زیبا طراحی کردم برات سوپرایزه و همین طور کادوی تولدت که خیلی خوشجال می شی ببینیش دوستت دارم عزیزم انشالا یه روز برای جشن دکترات و فارغ التحصیلیت مهمونی بگیریم آمیـــــــــــــــــــــن.

 

فردا صبح هم با خاله مهنازینا و دایی هات داریم می ریم پیک نیک من برم بخوام که صبح  زود باید بیدار بشم.

 

                       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پارسا
16 شهریور 92 9:58
عزيزم پيك نيك خوش بگذره