بالاخره 4 دست و پا رفتن جنابعالی
تقریبا 9 مرداد 91 یه روز صبح که از خواب پا شدی و طبق معمول صبحانه خورده بودی و مشغول بازی با اسباب بازیهات بود من هم که توی آشپزخونه کار داشتم یهو چشمم بهت افتاد و دیدم داری 4دست و پا می ری البته خیلی میلرزیدی فکر کنم می ترسیدی من خشکم زده بود آخه همش 4روز بود که داشتی سینه خیز می رفتی قربونت برم عسلیییییییییییی
(البته اینم بگم اگه دیر تو وبلاگت نوشتم خبر به این مهمی رو نت خونه 2هفته قطع بود عزیز دلم )
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی