بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

برای پسرم بردیا

اولین تکون های جنابعالی

اول از همه اینو بهت بگم که حدوداً دو هفته ست که داری تکون می خوری یعنی حدوداً 10 اردیبهشت ........ تقریباً تو هفته 19 نسبت به سنت عزیزم خیلی زود تکون و وول خوردن رو شروع کردی گاهی وقتها نصف شب تکون می خوری مامان و از خواب بیدار می کنی ولی من دوست دارم وقتی به خاطر تکونهای جنابعالی بیدار می شم آخه نمی دونی چقدر برام لذت بخشه چون بیشتر باورم می شه که هستی و داری زندگی منو بابایی رو تغییر می دی، امگا 3 می خورم به خاطر هوشت که زیاد بشه و کلی ویتامین فکر کنم این ویتامین ها شیطونت کرده چون خیلی وقتها می چرخی تو دلم که انگار داری ژیمناستیک بازی می کنی 23 اردیبهشت با خاله مهتابت رفتیم خیابان بهار یه مقدار برات لباس خریدم خیلی قشنگند ولی گذاشتمشون خ...
12 شهريور 1390

اولین سالگرد سه نفره ما

خوشگلم عزیزم نازم دوباره تو رو دیدم و صدای قلب قشنگت رو شنیدم واییییییی نمی دونی چقدر لحظه با شکوهی بود روز 20/1/90 روز سالگرد ازدواج منو بابایی تو مارو حتی بیشتر از روز عروسیمون خوشحال کردی مامانی آخه بابایی تا حالا نه صدای قلبت رو نشنیده بود نه تورو دیده بود واییییی عزیزم وقتی دکتر داشت اندامهای کوچیکه بدنت رو نشون می داد توی دلم یه چیزی می ریخت از خوشحالی زیاد دلم می خواست دکتر رو ببوسم وقتی گفت همه چیت سالمه و داری رشد عادیت رو طی می کنی ، پاهات رو نشون داد بازو و جمجمت رو هم دیدیم وزنت رو هم گفت 140 گرم و سنت رو 16 هفنه تمام ، آخرش که می خواستم از روی تخت بلند بشم یه دفعه به ذهنم رسید که جنسیتت رو بپرسم که با چرخی که رو شکم من زد گف...
12 شهريور 1390